طالبان مجازی؛ لابی‌گران طالبان در شبکه‌های اجتماعی چگونه عمل می‌کنند؟

از زمان فروپاشی جمهوری اسلامی افغانستان در ۱۵ آگوست ۲۰۲۱ و به قدرت رسیدن دوباره طالبان، افغان‌ها (چه در داخل و چه در خارج از کشور) عمدتاً به‌صورت آنلاین در مورد نحوه تعامل جهان با رژیمی دوفاکتو که فاقد مشروعیت داخلی و به رسمیت‌شناسی دیپلماتیک است، بحث کرده‌اند. این گفتگوها تحت‌تأثیر افراد شناخته‌شده‌ای در شبکه‌های اجتماعی قرار دارند که به‌طور غیررسمی وابسته به طالبان بوده و می‌توان آن‌ها را لابی‌گر محسوب کرد.

به گزارش ایراف، این مقاله، به نقل از نشریه دیپلمات و بر اساس پژوهشی مشترک با «مرکز ارتباطات برای تغییر اجتماعی» در دانشگاه لایپزیگ آلمان، شبکه گسترده لابی‌گران طالبان را بررسی می‌کند. این شبکه در خلأ موجود شکل گرفته و تلاش دارد صدای طالبان را به‌جای دیگر صداهای افغان به گوش جهانیان برساند.

لابی‌گری در جهان امروز مفاهیم گوناگونی دارد، از جمله «نمایندگی منافع» یا «پیشبرد اهداف» که می‌تواند توسط شرکت‌ها، انجمن‌های حرفه‌ای، اتحادیه‌های کارگری، چهره‌های عمومی یا گروه‌های ذینفع گوناگون انجام شود. لابی‌گری می‌تواند شامل فشار سیاسی، مداخله غیرمستقیم، تأثیرگذاری بر تصمیم‌گیری و پشتیبانی یا مخالفت با منافع گروهی خاص باشد.

در عصر دیجیتال، لابی‌گری به ‌صورت پیام‌رسانی سریع و گسترده نیز انجام می‌شود که در عرض چند ثانیه به میلیون‌ها نفر می‌رسد. افراد وابسته به طالبان نیز از همین ابزار استفاده می‌کنند، در حالی که خود را به عنوان روزنامه‌نگار، تحلیلگر یا مدافع حقوق بشر معرفی می‌کنند. این چهره‌ها که بسیاری‌شان افراد مشهور در فضای مجازی‌اند، از پلتفرم‌هایی مانند ایکس، فیسبوک، تلگرام و دیگر شبکه‌ها برای پیشبرد منافع طالبان، شکل‌دهی به افکار عمومی، دفاع از سیاست‌های طالبان و حفظ ارتباط میان کابل و جهان استفاده می‌کنند، حتی با وجودی‌که هیچ کشوری این رژیم را به رسمیت نشناخته است.

این افراد سه کارکرد اصلی و درهم‌ تنیده دارند:

نخست: پیوند سیاسی طالبان با جهان

این افراد بر لزوم «تعامل سیاسی» با طالبان در سطوح مختلف – از دولت‌ها گرفته تا سازمان‌ها، گروه‌ها و حتی افراد – تأکید دارند. آنان به ‌طور علنی از طالبان حمایت می‌کنند و مکررا این گروه را به عنوان حکومت قانونی افغانستان معرفی کرده و خواهان به رسمیت‌ شناسی بین‌المللی طالبان می‌شوند. آنان به نمایش جلسات طالبان با رهبران خارجی می‌پردازند، سفرها و دعوت‌ نامه‌ها را برجسته می‌سازند و دیدارهای رسمی را، حتی اگر عادی باشند، به ‌عنوان نشانه‌هایی از پذیرش قریب‌ الوقوع جهانی تبلیغ می‌کنند. در این میان، از عناوینی چون «امیرالمؤمنین»، «وزیر دفاع» یا «وزیر داخله» برای رهبران طالبان استفاده می‌شود.

این افراد همچنین روایات کلان طالبان را بازتاب می‌دهند: از «پایان جهاد» گرفته تا «شکست آمریکایی‌ها» و «فصل نوین کشور». این فعالیت‌ها دوسویه است، گاهی طالبان نیز از این افراد قدردانی می‌کنند. برای مثال، ژنرال مبین، از چهره‌های رسانه‌ای طالبان، تصویری از یکی از این لابی‌گران را در حساب کاربری ایکس خود منتشر کرده و از حضور او در کابل استقبال کرده است.

دوم: سفیدنمایی سازمان‌ یافته

لابی‌گران طالبان در گام بعدی به سفیدنمایی گسترده می‌پردازند. آن‌ها با انتشار گزینشی پروژه‌های عمرانی، امنیت نسبی و ادعاهای مربوط به کاهش فساد یا رشد فعالیت‌های فرهنگی، تصویری گل ‌و ‌بلبل از افغانستان ارائه می‌دهند. آنان طالبان را گروهی تغییر ‌یافته و میانه‌روتر نسبت به دوره ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ معرفی می‌کنند. تصاویری از بازسازی جاده‌ها و نوسازی مدارس آرام دست‌ به ‌دست می‌شود. در مقابل، واقعیت‌هایی همچون آپارتاید جنسیتی، نقض حقوق بشر، بازرسی‌های خانه ‌به ‌خانه، بازداشت‌های خودسرانه، سرکوب رسانه‌ها، شلاق‌ زدن در ملا عام، ممنوعیت آموزش دختران و حذف حقوق زنان کاملا نادیده گرفته یا کم‌ اهمیت جلوه داده می‌شوند.

در نتیجه، برخی مخاطبان بین‌المللی به این برداشت می‌رسند که افغانستان اکنون کشوری باثبات است و اگر هم مشکلی وجود دارد، ناشی از تحریم‌ها و به رسمیت شناخته نشدن است، نه از عملکرد خود طالبان.

سوم: حمله به منتقدان و نمایندگی رسمی طالبان

در مرحله بعد، این لابی‌گران خود را مشاوران دلسوز طالبان نشان می‌دهند. آنان به طالبان پیشنهاداتی مانند بازگشایی مدارس دخترانه، بهبود خدمات عمومی و نحوه رفتار جنگجویان با مردم ارائه می‌دهند. اما بلافاصله به حمله علیه مخالفان طالبان می‌پردازند. مخالفان نظامی، منتقدان سیاسی و زنان معترض به‌ طور سیستماتیک تخریب می‌شوند. آن‌ها با توهین، دروغ ‌پراکنی و اتهامات بی‌اساس، مخالفان را جاسوس، خرابکار یا دشمن صلح معرفی می‌کنند.

این رویکرد، فضای گفتگو را می‌بندد و طالبان را تنها مرجع مشروع معرفی می‌کند. با این شیوه، این افراد فضا را به‌ گونه‌ای شکل می‌دهند که گویی جنگ پایان یافته و هرگونه مخالفت مسلحانه یا مدنی، بی‌معنا و غیرقانونی است.

ساختار غیرمتمرکز، تأثیر گسترده

همه این فعالیت‌ها در چارچوبی نیمه‌ساخت‌ یافته و عمدتا غیرمتمرکز و آنلاین انجام می‌شود. اینفلوئنسرها محتوای یکدیگر را تقویت می‌کنند، دیپلمات‌ها را تگ می‌کنند، در فضای صوتی ایکس حضور می‌یابند و ترافیک را به سوی رسانه های حامی طالبان هدایت می‌ کنند. در ازای آن، به مصاحبه‌های انحصاری، دسترسی ویژه در کابل و حتی قراردادهای مشورتی با نهادهای بین‌المللی دست می‌یابند، نهادهایی که برای دریافت اطلاعات میدانی، به این واسطه‌ها وابسته‌اند.

برای طالبان، سودش بسیار بزرگ‌تر است: بدون پرداخت هزینه به شرکت‌های لابی‌گری رسمی، شبکه‌ای پراکنده از چهره‌ها در اختیار دارند که به زبان‌های مختلف سخن می‌گویند، در محافل سیاست‌گذاری غربی اعتبار دارند و می‌توانند سخنان طالبان را با زبان حقوق بشر، توسعه و مسائل انسانی بازگو کنند.

اما هزینه این روند را مردم افغانستان می‌پردازند – مردمی که تجربیات واقعی‌شان با این روایت‌ها همخوانی ندارد. هر بار که سرکوب‌ها «حادثه‌ ای استثنایی» یا «اشتباهاتی‌گذرا» جلوه داده می‌شود، صدای قربانیان نادیده گرفته می‌شود. هر بار که تمام مشکلات به تحریم‌ها نسبت داده می‌شود، توجه از سیاست‌های تبعیض‌آمیز و ناکارآمدی اقتصادی طالبان منحرف می‌گردد.

راه‌برون ‌رفت: افشا و برجسته ‌سازی صداهای واقعی

شناسایی این تکنیک‌های لابی‌گری، نام‌گذاری دقیق آن‌ها و تقویت صداهای واقعی مردم افغانستان – به ‌ویژه زنان و مدافعان راستین حقوق بشر – گامی اساسی برای بازگرداندن کرامت انسانی به کانون گفتگوهای جهانی درباره افغانستان است. تا زمانیکه طالبان پاسخگو نباشند، جامعه جهانی باید در برابر هرگونه درخواست برای به رسمیت شناختن بی‌قید و شرط با احتیاط برخورد کند.

 

 

کشش امارت هبت‌الله؛ سفیر تکنوکراتی‌ که به طالبان بیعت کرد

 

افغانستان اینترنشنال  : آصف رحیمی، سفیر افغانستان در هالند، از معدود دیپلومات‌های دولت سابق است که با طالبان اعلام وفاداری کرده است. منابع گزارش می‌دهند که طالبان ماهانه دستکم ۲۰ هزار یورو به سفارت تحت مدیریت رحیمی پرداخت می‌کند.

او همچنین به کابل سفر کرده و با مقامات طالبان درباره چگونگی همکاری و تعامل گفت‌وگو کرده است.

آقای رحیمی این هفته، عنوان جمهوری اسلامی و پرچم ملی افغانستان را از لوگوی وبسایت و حساب‌های سفارت در شبکه‌های اجتماعی حذف کرد و به این ترتیب گامی دیگر برای تقویت مشروعیت کنترول طالبان بر سفارت افغانستان برداشت.

پس از فروپاشی نظام جمهوری، نهادهای دیپلوماتیک افغانستان در شرایط دشواری قرار گرفتند. برخی سفارت‌خانه‌ها به دلیل کمبود منابع مالی و ناتوانی در تامین مخارج، فعالیت‌های خود را متوقف کردند. تعدادی دیگر به دلایل سیاسی و تحت فشار کشورهای میزبان ناچار به تعطیلی شدند، مانند سفارت‌های افغانستان در ایالات متحده و بریتانیا.

با این حال، برخی سفارت‌خانه‌ها، علی‌رغم فشارهای طالبان، تلاش کردند تا به ارائه خدمات به شهروندان افغانستان در خارج از کشور ادامه دهند. اما برخی سفارت‌ها، بی‌درنگ پرچم طالبان را بلند کردند.

دیپلومات‌های نظام جمهوری به سه دسته تقسیم شدند: گروهی تا پایان به ارزش‌ها و قوانین نظام جمهوری پایبند ماندند و تحت هیچ شرایطی حاضر به همکاری با طالبان نشدند. این افراد با افزایش فشارهای کشورهای میزبان و رژیم طالبان در کابل، استعفا را بر همکاری با طالبان ترجیح دادند.

شماری دیگر، به محض تحولات سیاسی، اولویت را به زندگی شخصی خود دادند و از صحنه دیپلوماسی کنار رفتند.

گروه سوم تغییر سیاسی در افغانستان را فرصتی برای بهره‌برداری شخصی دیدند. برخی از این افراد از هرج‌ومرج حاکم بر نهادهای دیپلوماتیک و نبود حاکمیت مرکزی سوءاستفاده کرده و به تاراج دارایی‌های عمومی پرداختند. عده‌ای برای حفظ کرسی و استمرار درآمد و منابع مالی، و برخی دیگر به دلایل قومی یا سیاسی به طالبان پیوستند.

آصف رحیمی، سفیر افغانستان در هالند، از دسته سوم است. او از اولین سفیران نظام جمهوری بود که به طالبان بیعت کرد، پرچم جمهوری اسلامی افغانستان را از سفارت در لاهه پایین آورد و نشان و نماد جمهوریت را با لوگوی طالبان جایگزین کرد.

آصف رحیمی کیست؟

آصف رحیمی در سمت‌های کلیدی نظام جمهوری اسلامی افغانستان خدمت کرده بود. او ابتدا رئیس برنامه همبستگی ملی بود، سپس به‌عنوان معین وزارت انکشاف دهات، وزیر زراعت، آبیاری و مالداری، و والی ولایت استراتژیک هرات فعالیت کرد.

پس از انتخابات ۲۰۱۹، اشرف غنی، رئیس‌جمهور پیشین، او را به‌عنوان سفیر افغانستان در هالند منصوب کرد. رحیمی در گذشته عضو حزب اسلامی بود، اما پس از تحولات سال ۲۰۰۱ از این حزب فاصله گرفت و به یک چهره تکنوکرات و بروکرات غربی‌مآب تبدیل شد.

بر اساس اظهارات منابع آگاه، آصف رحیمی هیچ پیوند ایدیولوژیک، قومی یا سیاسی با طالبان نداشت و پیشینه همکاری با این گروه در کارنامه‌اش دیده نمی‌شود. اما چه چیزی او را به همکاری با طالبان سوق داد؟

سفارت افغانستان در هالند از امکانات و منابع مالی محدودی برخوردار بود. بخش عمده هزینه‌های این سفارت‌خانه در دوره جمهوریت از کابل تامین می‌شد. درآمد سفارت‌خانه‌ها معمولاً از طریق خدماتی مانند تصدیق اسناد، صدور پاسپورت، و ثبت ازدواج و تولد تامین می‌شد، اما سفارت هالند توانایی چاپ پاسپورت نداشت. پاسپورت افغانستان در حوزه اروپا در قنسولگری بن آلمان چاپ می‌گردید. در نتیجه، درآمد این سفارت بسیار محدود بود و قادر به تامین مخارج خود نبود.

طبق اظهارات منابع، هزینه‌های ماهانه سفارت حدود ۳۰ هزار یورو است. یک مقام پیشین وزارت خارجه اظهار داشت که مجموع هزینه‌های سفارت‌خانه‌ها و نمایندگی‌های دیپلوماتیک افغانستان در خارج از کشور بین ۵۰ تا ۶۰ میلیون دالر در سال بود، اما درآمد این نهادها تنها حدود ۱۵ میلیون دالر بود. به عبارت دیگر، بخش عمده بودجه از دولت مرکزی در کابل تامین می‌شد.

هزینه‌های شخصی یک سفیر در کشوری مانند هالند به‌طور میانگین بین ۷ تا ۸ هزار یورو و برای هر دیپلومات حدود ۵ هزار یورو بود. کرایه ساختمان سفارت نیز حدود ۶ هزار یورو در ماه هزینه داشت. سفارت هالند پس از فروپاشی دولت در کابل قادر به تامین این هزینه‌ها نبود.

بنابراین، آصف رحیمی صرفاً به دلایل اقتصادی با طالبان بیعت کرد و سفارت را در اختیار این گروه قرار داد. او به‌عنوان یک تکنوکرات هیچ پیوند سیاسی یا ایدئولوژیک با رژیم حاکم در افغانستان نداشت، اما رویکرد فرصت‌طلبانه‌اش او را وادار کرد تا از قانون اساسی و ارزش‌های نظام جمهوری چشم‌پوشی کند و به طالبان بپیوندد.

رحیمی چه به دست آورد؟

بر اساس اطلاعات منابع موثق، پس از بیعت آصف رحیمی با طالبان، این گروه ماهانه ۲۰ تا ۳۰ هزار یورو برای تامین هزینه‌های سفارت هالند، به‌ویژه معاش رحیمی، پرداخت می‌کند. در پی اعلام همکاری با طالبان، رحیمی به کابل سفر کرد و با مقامات طالبان درباره نحوه همکاری و تعامل دیدار کرد. در این سفر، او توانست دارایی‌ها و اموال خود را بازپس گیرد. در واقع، رحیمی صرفاً به دلایل شخصی و بدون هیچ آجندای سیاسی به طالبان پیوسته است.

هالند حکومت طالبان را به رسمیت نمی‌شناسد و سفارت افغانستان متعلق به دولت جمهوری اسلامی افغانستان است که پس از فرار اشرف غنی تنها اسمی از آن باقی مانده است. طالبان کوشیده است که با کنترول سفارت‌ها به طور غیرمستقیم دامنه سیطره خود را بر بخشی دیگر از دولت افغانستان گسترش دهد. این گروه در آینده می‌تواند با ماموران مستقیم و غیرمستقیم خود در این سفارت‌ها به لابیگری با دولت میزبان بپردازد.

رحیمی مانند شماری دیگر از چهره‌های ارشد حکومت غنی، به طالبان به عنوان ابزاری برای منافع سیاسی و مالی خود می‌بینند. آنها تا زمانی تابع یک رژیم سیاسی هستند که منافع آنها را تامین کند و خود نیز به عنوان مامور و مقام جایگاهی در آن داشته باشند.

این رویه یکی از دلایل سقوط دولت پیشین بود که طبقه سیاسی و نظامی به جای دفاع از آن، راه کناره گیری و سازش با طالبان را در پیش گرفتند. برای آنها جایگاه و منافع اقتصادی مهم است، چه این منافع در دولت تحت حمایت غرب تامین شود یا در حکومتی به رهبری هبت‌الله آخندزاده. برای کسانی مانند رحیمی کشش سیاسی و مالی دولت اشرف غنی و هبت الله یکی است.

رحیمی گفته است که روابط سفارت با وزارت خارجه طالبان برای ارائه خدمات و جلوگیری از توقف فعالیت سفارت است. طالبان اعلام کرده است که به جز نمایندگی‌های معدود، از جمله سفارت افغانستان در لاهه، اسناد صادره و تصدیق شده نمایندگی‌های دیگر را نمی‌پذیرد.

با این حال، سفارت‌های دیگر عدم همکاری را بر توقف فعالیت ترجیح دادند. یک دلیل آن این است که همکاری سفارت‌ها با طالبان نه تنها دولت طالبان را عادی‌سازی می‌کند بلکه به این گروه برای لابیگری و جلب دیدگاه دولت‌های میزبان کمک می‌کند.

در حال حاضر، کشورهای جهان طالبان را به رسمیت نمی‌شناسند زیرا این گروه حقوق اساسی انسانی نیمی از جمعیت کشور را نقض می‌کند و روابط خود را با گروه‌های تروریستی قطع نکرده است. تلاش طالبان برای تغییر ذهنیت جهان نتیجه نداده است.

واقعیت این است که مقاومت و اصرار تحصیلکرده‌ها و مردم افغانستان بر یک سلسله حقوق بنیادین، فشار بر طالبان را حفظ می‌کند و کشورهای جهان نیز بهانه‌ای برای عادی‌سازی روابط با طالبان پیدا نمی‌کنند.

 

ممنوعیت ورود افغان‌ها به آمریکا؛ «افغانستان را یک گروه تروریستی بین‌المللی اداره می‌کند»

اندپندنت فارسی : دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری ایالات متحده، با صدور فرمانی، ورود شهروندان افغانستان به آمریکا را تحت عنوان مهاجر و غیرمهاجر ممنوع کرد.

در این فرمان که روز پنجشنبه ۱۵ خرداد، در وب‌سایت کاخ سفید منتشر شد، ورود شهروندان ۱۱ کشور دیگر به ایالات متحده، از جمله ایران، هم ممنوع یا محدود شده است.

دونالد ترامپ در این فرمان، از طالبان به‌عنوان «یک گروه تروریستی بین‌المللی» که افغانستان را اداره می‌کند، نام برده که «فاقد یک مرجع مرکزی قابل‌اعتماد یا همکار برای صدور گذرنامه یا اسناد رسمی است» و در رژیم طالبان، برای «غربالگری و بررسی پیشینه» افراد تدابیر مناسبی اتخاذ نمی‌شود.

بر اساس این بیانیه‌، «ماندگاری بیش از حد» شهروندان افغانستان که با ویزا وارد ایالات متحده شده‌اند، از دیگر دلایل منع ورود آنان به آمریکا است و بازنگشتن شهروندان افغانستان که با روادید دانشجویی، گردشگری، تجاری و برنامه‌های تبادل دانشجویی به آمریکا می‌روند، شهروندان این کشور را در فهرست ممنوعیت ورود به آمریکا قرار داده است.

در حالی که ورود شهروندان شماری دیگر از کشورها هم به آمریکا محدود شده، در مورد افغانستان تاکید شده است که ورود شهروندان افغانستان به ایالات متحده به‌عنوان مهاجر و غیرمهاجر «به‌طور کامل» تعلیق می‌شود.

این اقدام در حالی صورت گرفت که طالبان از زمان بازگشت به قدرت، صدور گذرنامه را به یکی از منابع درآمدی خود تبدیل کرده‌اند.

بر اساس اطلاعاتی که وزارت داخله (کشور) طالبان منتشر کرده، اداره گذرنامه افغانستان از اوت ۲۰۲۳ تا اوت ۲۰۲۴، به بیش از یک میلیون و ۷۴۵ هزار گذرنامه صادر کرده است. در مورد سال‌های ۲۰۲۱، ۲۰۲۲، نیمه دوم ۲۰۲۴ و نیمه نخست سال ۲۰۲۵  آمار مشخصی وجود ندارد، اما در یکی از آخرین گزارش‌های وزارت داخله طالبان، مربوط به ۲۱ ژانویه تا ۱۱ مارس ۲۰۲۵ آمده که برای بیش از ۳۲۶ هزار نفر در سراسر افغانستان گذرنامه صادر شده است.

متقاضیان گذرنامه در افغانستان در روند رسمی باید مبلغ پنج‌ هزار افغانی (معادل حدود ۷۱ دلار آمریکا) بپردازند، اما به دلیل تقاضای بالا و همچنین فساد اداری گسترده، بسیاری از متقاضیان با پرداخت رشوه یا به کمک دلالان، گذرنامه می‌گیرند. 

در ماه‌های نخست پس از بازگشت طالبان به قدرت، هزاران نفر در سراسر افغانستان به منظور خروج از این کشور برای دریافت گذرنامه مراجعه کردند. این هجوم بی‌سابقه باعث شد تا قیمت یک گذرنامه در بازار غیرقانونی به دو تا سه هزار دلار برسد. البته مقام‌های طالبان بارها وعده داده‌اند که با فساد اداری، رشوه‌ و فروش گذرنامه افغانستان در بازارهای غیرقانونی مبارزه می‌کنند، اما متقاضیان گذرنامه همچنان از فساد و رشوه‌‌خواهی در این روند شاکی‌اند. 

صدور میلیون‌ها گذرنامه طی چهارسال گذشته مبلغ هنگفتی را به خزانه طالبان سرازیر کرده است. مولوی عبدالحسیب کریم، رئیس اداره گذرنامه رژیم طالبان، ژوییه ۲۰۲۴ گفت که اداره گذرنامه افغانستان روزانه برای ۱۲ هزار نفر گذرنامه صادر می‌کند. همچنین افزود که رژیم طالبان از ژوییه ۲۰۲۳ تا ژوییه ۲۰۲۴، از محل صدور گذرنامه، ۱۲ میلیارد افغانی (معادل حدود ۱۶۶ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار) درآمد کسب کرده است.

طالبان از اوایل سال ۲۰۲۳، هزینه صدور گذرنامه را افزایش دادند و صدور گذرنامه در کنسولگری‌های افغانستان در چندین کشور از جمله امارات متحده عربی را هم آغاز کردند. کنسولگری طالبان در امارات متحده عربی برای شهروندان افغانستان در سراسر جهان هم گذرنامه صادر می‌کند. این کنسولگری بابت هر گذرنامه ۲۲۰ دلار می‌گیرد و نرخ خدمات اداری و ارسال گذرنامه به آدرس متقاضی هم جداگانه دریافت می‌شود.

از زمان بازگشت طالبان به قدرت، هزاران عضو این گروه و همچنین جهادی‌هایی از دیگر کشورهای جهان هم که در صفوف این گروه حضور دارند، گذرنامه افغانستان دریافت کرده‌اند. اداره گذرنامه رژیم طالبان در ابتدای سال ۲۰۲۲ اعلام کرد که روزهای پنجشنبه مختص اعضای این گروه است تا برای دریافت گذرنامه مراجعه کنند. با این حال در نخستین پنجشنبه در حالی که صدها عضو طالبان در کابل برای دریافت گذرنامه به این اداره مراجعه کرده بودند، یک مهاجم انتحاری داعش خراسان به این مرکز حمله کرد.

پس از آن، اگرچه اعلام شد در این حمله به طالبان آسیبی نرسید، عالم‌گل حقانی، رئیس وقت اداره گذرنامه رژیم طالبان، گفت که روز اختصاصی برای اعضای طالبان لغو شده است و پس از این، طالبان نیز مانند سایر مردم برای دریافت گذرنامه مراجعه کنند.

صدور بی‌رویه گذرنامه افغانستان و به‌ویژه نبود شفافیت و غربالگری در این روند، باعث شد بسیاری از کشورها از جمله کشورهای آسیای میانه، هند، چین، کشورهای عربی و اروپایی هم صدور ویزا را برای شهروندان افغانستان متوقف یا محدود کنند. تنها پاکستان و ایران روند صدور روادید برای دارندگان گذرنامه افغانستان را متوقف یا محدود نکرده‌اند و این روند همچنان ادامه دارد.

 

ترمیم روابط طالبان و پاکستان و تاثیر آن بر چشم‌انداز توسعه و ثبات منطقه‌

تحولات اخیر در روابط طالبان و پاکستان نشان‌دهنده تغییری مثبت در رویکرد دو کشور نسبت به همکاری‌های منطقه‌ای است، تغییری که با پشتیبانی چین و تأکید بر منافع مشترک اقتصادی و امنیتی شکل گرفته است. در شرایطی که منطقه با چالش‌هایی چون افراط‌گرایی، انزوای اقتصادی و بی‌اعتمادی سیاسی روبه‌رو است، نزدیکی اسلام‌آباد و کابل می‌تواند سرآغاز فصلی تازه در تعاملات آسیای جنوبی باشد.

به گزارش ایراف، به نقل از نشریه اوراسیا ریویو، تحولات اخیر در آسیای جنوبی توجه بیشتری را به چگونگی تأثیر اقدامات متقابل پاکستان و افغانستان بر یکدیگر جلب کرده است. گزارش‌های منتشرشده از پکن نشان می‌دهد که هر دو کشور خواهان تقویت روابط دوجانبه هستند، امری که نویدبخش مسیری روشن‌تر به سوی صلح در منطقه است.

نشستی که اخیرا در پکن برگزار شد، بار دیگر پیوندهای عمیق مذهبی، فرهنگی و جغرافیایی میان پاکستان و افغانستان را برجسته کرد و بر ضرورت طبیعی همکاری میان این دو کشور تأکید داشت.

با گذشت سال‌ها، مسائل متعددی چون نگرانی‌های امنیتی، بی‌ثباتی سیاسی و انزوای اقتصادی، روابط میان پاکستان و افغانستان را تیره کرده‌اند. با این حال، به باور نویسنده این مطلب؛ پاکستان همچنان دست دوستی به سوی افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان دراز کرده و درک می‌کند که پیشرفت افغانستان مستقیما با پیشرفت خودش پیوند دارد. این نگرش بازتابی از درک پاکستان از نقش حیاتی‌اش در کمک به برقراری صلح و انسجام در منطقه است.

ثبات و ادغام موفق افغانستان برای پاکستان اهمیت استراتژیک دارد. جمعیت‌های این دو کشور با یکدیگر پیوندهای قومی دارند و اقتصادهایشان به‌ هم گره خورده‌اند. افغانستان می‌تواند از موقعیت جغرافیایی پاکستان برای اتصال به بازارهای جهانی بهره‌برداری کند، امری که مسیر تجارت را هموار و رشد اقتصادی را تسهیل می‌کند. به گفته منبع، در مقابل، روابط ناپایدار با پاکستان می‌تواند افغانستان را از مسیرهای اصلی تجارت دور و وابسته به گزینه‌های پرهزینه و ناکارآمد سازد.

نقش چین در این معادله، چه از منظر نمادین و چه از نظر دیپلماتیک، به‌ وضوح اهمیت منطقه‌ای این تعاملات را برجسته کرده است.

به باور نویسنده، مشارکت فعال چین موجب نزدیکی بیشتر پاکستان و افغانستان شده و در حال حاضر، رهبران طالبان دریافته‌اند که هیچ کشوری نمی‌تواند جایگزین نقش حمایتی چین شود. این مسئله روشن می‌سازد که حمایت پایدار از سوی کشورهایی که با افغانستان پیوندهای ریشه‌دار دارند، مؤثرتر از حمایت‌های سطحی و دور از واقعیت از سوی کشورهایی است که ارتباطی اندک با آینده افغانستان دارند.

در این چارچوب، نقش پاکستان در تشویق افغانستان به همکاری منطقه‌ای برجسته‌تر شده است. تصمیم به برگزاری نشستی در کابل نشان می‌دهد که حکومت طالبان دریافته است که انزوا و عدم تعامل، بذر بحران را می‌کارد، در حالی که گفتگو و همکاری، مسیر صلح و توسعه را هموار می‌سازد. طالبان در عمل نشان می‌دهد که به تعامل با دیگران برای تأمین ثبات و امنیت بلندمدت کشور متعهد است.

برپایه گزارش اوراسیا ریویو، روابط اقتصادی نزدیک‌تر میان پاکستان و طالبان عاملی کلیدی در حفظ انسجام منطقه‌ای به شمار می‌رود. اقتصاد قدرتمند برای افغانستان در گرو تجارت و همکاری است، نه تداوم خصومت بر سر مسائل مرزی. مسیرهای تجاری پاکستان کوتاه‌ترین و مقرون‌ به ‌صرفه‌ترین راه برای انتقال کالاهای افغانستان به خارج از کشور هستند. اتصال زیرساختی به نوبه خود، اقتصادها را به ‌هم پیوند می‌دهد و زمینه‌ساز نزدیکی فرهنگی و اجتماعی ملت‌ها می‌شود.

با این ‌همه، موانع همچنان پابرجا هستند. روابط طالبان با همسایگانش، از جمله پاکستان، به دلیل حضور گروه‌هایی مانند تحریک طالبان پاکستان همچنان تنش‌ زا است. گفتگو و همکاری در حوزه امنیتی ضرورتی انکارناپذیر برای تقویت اعتماد و تحکیم روابط دوجانبه به شمار می‌رود.

نویسنده مدعی‌شده، رسیدگی مؤثر به این چالش‌ها می‌تواند به حکومت طالبان در کسب مشروعیت سیاسی و بازنگری در فهرست‌های تروریستی از سوی ایالات متحده و دیگر کشورها کمک کند.

استراتژی منطقه ‌محور چین در چنین وضعیتی نقشی تعیین ‌کننده دارد. تلاش‌های پکن برای منزوی ‌کردن عوامل برهم‌ زننده و حمایت از رویکردهای مبتنی بر همکاری، سبب شده است که گفتگوی منطقه‌ای جذاب‌تر از تخاصم جلوه کند. این چارچوب زمینه‌ای فراهم می‌سازد که در آن، پاکستان و افغانستان بتوانند در حوزه‌های دارای منافع مشترک، به همکاری مؤثر بپردازند.

از منظر پاکستان، این تحولات نشان می‌دهد که این کشور چگونه به حفظ ثبات منطقه‌ای کمک می‌کند. پاکستان با قرار گرفتن در گذرگاه آسیای جنوبی و مرکزی، نقشی محوری در شکل‌گیری طرح‌های اقتصادی و ترانزیتی ایفا می‌کند که آینده منطقه را دگرگون خواهد کرد.

به نقل از منبع، ایالات متحده نیز در چارچوب تعامل با طالبان، تلاش دارد با کشورهای منطقه، به ‌ویژه پاکستان، شراکت‌های اقتصادی، امنیتی و سیاسی شکل دهد.

در عین حال، نویسنده اذعان می‌کند که پاکستان تحولات میدانی را در تحلیل‌های خود دخیل می‌کند. این کشور می‌پذیرد که حل‌ و فصل مسائل امنیتی تنها از راه گفتگوهای سیاسی و در نظر گرفتن دغدغه‌های متقابل ممکن است. تأکید مداوم طالبان بر تعامل به جای انزوا، در راستای دیپلماسی عمل‌گرا و زدودن بی‌اعتمادی‌های تاریخی ارزیابی می‌شود.

فراتر از منافع دوجانبه، روابط قوی‌تر میان پاکستان و طالبان افغان مزایای گسترده‌تری نیز به همراه دارد. ثبات افغانستان می‌تواند کانون‌های بحران را کاهش دهد، فرصت‌های تجاری جدید خلق کند و امنیت دو کشور را تقویت نماید. همچنین، این امر زمینه را برای پیوند عمیق‌تر افغانستان با اقتصادهای منطقه فراهم می‌سازد، رویکردی که به سود کل آسیای جنوبی و مناطق همجوار است.

از سوی دیگر، به باور نگارنده، کشورهای همسایه پاکستان نیز این کشور را به عنوان شریک اصلی و حامی طرح‌های صلح‌ آمیز منطقه‌ای به رسمیت می‌شناسند. همکاری میان چین و کشورهای اطراف، نشان از تمایل جمعی برای حل اختلافات از مسیر گفتگو و تفاهم دارد. پاکستان با پذیرش نقش میانجی‌گرانه و تمایل به شنیدن دغدغه‌ها، خود را در قلب تحولات منطقه‌ای تثبیت کرده است.

در مجموع، روابط پاکستان و طالبان در مسیری مثبت حرکت می‌کند، مسیری که تا حد زیادی مرهون نقش‌آفرینی فعال پاکستان در تسهیل گفت‌وگوها، تقویت همکاری‌ها و تحکیم پیوندهای مشترک است. نزدیکی فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی این دو کشور، این همکاری را به امری طبیعی و ضروری تبدیل کرده است.

در دنیای امروز که کشورها از نظر اقتصادی و امنیتی به یکدیگر وابسته‌اند، شراکت استراتژیک میان اسلام ‌آباد و کابل بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر می‌ رسد.

دیپلماسی فعال، آمادگی برای پرداختن به مسائل دشوار، و تمایل به همکاری منطقه‌ای، پاکستان را به بازیگری تعیین‌کننده در ایجاد ثبات و شکوفایی در آسیای جنوبی بدل کرده است. با توجه به تأثیر مثبت چین بر تعاملات منطقه‌ای، امید به ساختن صلح پایدار و رفاه روزافزون، بیش از پیش تقویت شده است. در آینده، زمانی که افغانستان چالش‌های سیاسی و اقتصادی خود را با حمایت پاکستان و مشارکت دیگر بازیگران منطقه پشت ‌سر گذارد، ثبات منطقه‌ای نیز تضمین بیشتری خواهد یافت.

 

 

 

 

 

 

 



بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت