افشای توطئه ۵ مرحله‌ای صهیونیست‌ها برای پاک‌سازی غزه

طرح افشاشده پنج‌ مرحله‌ای رژیم صهیونیستی، چهره‌ای تکان‌دهنده از یک نسل‌کشی مدرن را ترسیم می‌کند؛ جنایتی که در سکوت نسبی رسانه‌ها و با پوشش دیپلماتیک قدرت‌های غربی در حال وقوع است.

به گزارش ایسنا، رسانه انگلیسی در گزارشی با اشاره به جنایات هدفمند رژیم صهیونیستی در غزه، به طرح ۵ مرحله‌ای این رژیم برای بیرون راندن فلسطینیان در غزه و تحقق رویای سرزمین جعلی پرداخته است.

به گزارش «میدل‌ایست آی»، رژیم صهیونیستی در حال اجرای برنامه‌ای دیرینه برای اخراج فلسطینیان و تحقق رؤیای دیرینه خود است؛ طرحی که اجرای آن شامل ساکت کردن رسانه‌ها، کشتار، گرسنگی اجباری، تخریب و جلب حمایت دیپلماتیک است.

این مفهوم جعلی یکی از اهداف بنیادین صهیونیسم و نخبگان سیاسی رژیم اشغالگر است. طی دهه‌های گذشته، این رژیم برای انتقال جمعی جمعیت عرب از سرزمین تاریخی فلسطین تقلا کرده است. برای رهبران فعلی رژیم صهیونیستی و بخش‌های بزرگی از جامعه این رژیم، جنگ غزه یک فرصتِ محوری تلقی می‌شود: فرصتی برای ریشه‌کن‌کردن همیشگی فلسطینیان از نوار غزه.

از آغاز جنگ در اکتبر ۲۰۲۳، صهیونیست‌ها بارها تمایل خود را برای خالی‌کردن غزه از سکنه فلسطینی اعلام کرده‌اند. با این‌ حال، رهبران این رژیم در بیشتر دوران جنگ، از بیان صریح این برنامه - که در عمل پاک‌سازی قومی محسوب می‌شود - خودداری کرده‌اند.

اکنون که رژیم صهیونیستی به مرحله اجرای این هدف نهایی نزدیک شده، بررسی مراحل این پروژه مهم است. به گزارش رسانه انگلیسی، این مسیر شامل یک برنامه پنج‌مرحله‌ای کامل است؛

مرحله اول: ساکت‌کردن رسانه‌ها

صهیونیست‌ها تجربه‌ای طولانی در پاک‌سازی قومی دارند؛ از جمله در سال ۱۹۴۸ که یکی از گسترده‌ترین اقدامات در دوران مدرن را رقم زدند. از آن زمان، رژیم صهیونیستی به‌صورت تدریجی، به‌ویژه در کرانه باختری، این سیاست را ادامه داده است: تصرف زمین‌های فلسطینی، تأسیس بیش از ۲۰۰ شهرک و پاسگاه غیرقانونی و انتقال حدود ۷۰۰ هزار شهرک‌نشین صهیونیست به این مناطق.

این پروژه شامل مصادره مستمر زمین‌ها، تخریب خانه‌ها و محله‌ها و جابه‌جایی اجباری ساکنان است. رهبران کنونی رژیم صهیونیستی با تکیه بر همین تجربه، درک کرده‌اند که برای خالی‌کردن غزه، ابتدا باید رسانه‌ها را ساکت کرد. از ابتدای جنگ، صهیونیست‌ها نوار غزه را به‌طور کامل از جهان خارج قطع کرده‌اند.

در اکتبر ۲۰۲۳، این رژیم محاصره خود پیرامون مرزهای غزه را محکم‌تر و از ورود خبرنگاران خارجی جلوگیری کرد. در همان ماه، این رژیم به خبرگزاری‌های فرانسه و رویترز اطلاع داد که نمی‌تواند امنیت خبرنگاران این رسانه‌ها را در غزه تضمین کند.

در جریان مذاکرات آتش‌بس در نوامبر، آمریکا به‌عنوان نزدیک‌ترین متحد و تأمین‌کننده مالی تل‌آویو، نگرانی‌هایی درباره دسترسی بیشتر رسانه‌ها به غزه ابراز کرد. به همین دلیل، گفته می‌شود که در دوره شش‌روزه توقف موقت درگیری، آمریکا و رژیم صهیونیستی در همکاری با یکدیگر مانع باز شدن مرزها شدند.

رژیم اشغالگر همچنین خبرنگاران را به‌طور هدفمند، هدف قرار داده است. تاکنون بیش از ۲۰۰ خبرنگار در غزه جان باخته‌اند، که این بالاترین آمار کشته‌شدگان رسانه‌ای در یک درگیری مدرن به شمار می‌رود.

چندی پیش، صهیونیست‌ها یک چادر متعلق به اصحاب رسانه را بمباران کردند و «احمد منصور»، خبرنگار فلسطینی زنده‌زنده در آتش به شهادت رسید. لحظات آخر زندگی او در فیلمی هولناک ثبت شده است. رژیم صهیونیستی همچنین دفاتر چند رسانه از جمله الجزیره را در کرانه باختری و دیگر مناطق تعطیل کرده است.

مرحله دوم: کاهش جمعیت

مرحله دوم این طرح شامل کشتار هرچه بیشتر فلسطینیان - عمدتاً از طریق بمباران‌های گسترده هوایی - است. در اواخر سال ۲۰۲۳، «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در جلسه کابینه از تمایل خود برای «کاهش جمعیت تا حداقل ممکن» سخن گفت.

در این راستا، هزاران بمب بر سر ساکنان غزه ریخته شده است؛ بمباران‌هایی که ده‌ها هزار فلسطینی - عمدتاً زن و کودک - را به شهادت رسانده‌اند.

بر اساس این گزارش، صهیونیست‌ها نه‌تنها از تلفات غیرنظامی اجتناب نکرده‌اند، بلکه آن را به‌عنوان یک سیاست دنبال کرده‌اند. یکی از نمونه‌های وحشتناک این سیاست، نسبت هدف‌گیری ۱۰۰ به یک است؛ یعنی ارتش رژیم اشغالگر اجازه دارد برای هدف‌ گرفتن یک فرمانده حماس، بیش از ۱۰۰ غیرنظامی را به شهادت برساند.

رژیم صهیونیستی با اجرای سیاست‌هایی موسوم به «مناطق قتل» به نظامیان خود اختیار کامل داده است تا ابتدا شلیک و سپس پرس‌وجو کنند. یکی از فرماندهان ارتش اخیراً خطاب به نیروهایش گفته است: «هر کسی که می‌بینید، دشمن است. اگر سایه‌ای دیدید، شلیک کنید. تهدید را از بین ببرید و به حرکت ادامه دهید. نه درنگ کنید و نه تردید

در دسامبر ۲۰۲۳، نیروهای صهیونیست سه تن از اسرای خود را که در حال تکان‌ دادن پرچم سفید بودند، در یکی از همین مناطق به قتل رساندند. فلسطینیان نیز به‌طور مکرر در این مناطق هدف گلوله قرار می‌گیرند.

اما بمباران و تیراندازی تنها ابزارهای رژیم اشغالگر برای کاهش جمعیت غزه نیست. این رژیم سیاست «گرسنگی‌ دادن اجباری» را نیز به کار گرفته است. «گیورا آیلند» ژنرال بازنشسته صهیونیست در اوایل اکتبر ۲۰۲۳ در گفت‌وگو با رسانه‌های صهیونیستی اعلام کرد که «باید در غزه یک بحران انسانی ایجاد کرد.» او بعدتر طرحی موسوم به «طرح ژنرال» را منتشر کرد که بر اساس آن، فلسطینیان بین ۲ گزینه «تسلیم یا گرسنگی» قرار می‌گیرند.

شواهد نشان می‌دهد که صهیونیست‌ها دقیقاً از همین رویکرد پیروی کرده و در طول جنگ، ورود غذا و آب به غزه را به‌طور کامل مسدود کرده‌اند. در تابستان ۲۰۲۴، سازمان ملل رسماً اعلام کرد که قحطی در غزه آغاز شده و بسیاری از کودکان بر اثر سوءتغذیه جان باخته‌اند.

سازمان‌های حقوق بشری از جمله «دیدبان حقوق بشر»، «رصد یورومِد» و «بتسلم» با انتشار گزارش‌هایی تأیید کرده‌اند که رژیم صهیونیستی عمداً از گرسنگی به‌عنوان یک «سلاح جنگی» استفاده کرده است.

مرحله سوم: نابودی نظام سلامت

مرحله سوم از برنامه پاک‌سازی قومی رژیم صهیونیستی در غزه، به نابودی گسترده نظام سلامت در این باریکه اختصاص دارد؛ روندی که به‌نوعی با مرحله دوم گره خورده است. در این مرحله، این رژیم با هدف افزایش مرگ‌ومیر مجروحان، زیرساخت‌های درمانی را هدف گرفته و بیمارستان‌ها را به‌صورت سامان‌مند بمباران و تخریب کرده است.

در دسامبر ۲۰۲۴، دفتر حقوق بشر سازمان ملل اعلام کرد که این حملات نظام سلامت غزه را تا مرز فروپاشی کامل کشانده و در دسترسی فلسطینیان به خدمات درمانی یک فاجعه ایجاد کرده است. رژیم صهیونیستی همچنین کادر درمان را هدف قرار داده است. به‌گفته دفتر رسانه‌ای دولت غزه، بیش از ۱۰۰۰ پزشک و پرستار کشته و بیش از ۳۰۰ تن دیگر بازداشت یا شکنجه شده‌اند.

در آخرین ماه از سال میلادی گذشته، رژیم صهیونیستی مدیر یکی از آخرین بیمارستان‌های فعال در غزه را ربود و در ماه گذشته نیز ۱۵ امدادگر را به شهادت رساند و آن‌ها را همراه با آمبولانس‌هایشان در یک گور دسته‌جمعی دفن کرد.

جنگ غزهاز دیگر اقدامات مهم این رژیم، جلوگیری از ورود اقلام حیاتی پزشکی به غزه بوده است. تحقیقات شبکه آمریکایی «سی‌ان‌ان» در سال ۲۰۲۴ نشان داد که این رژیم از ورود «مواد بی‌حسی، دستگاه‌های بیهوشی، کپسول‌های اکسیژن، دستگاه‌های تنفس مصنوعی، سیستم‌های تصفیه آب، داروهای سرطان، بسته‌های بهداشت مادران، عصا، ژنراتورها و دستگاه‌های اشعه ایکس» جلوگیری کرده است.

نبود بی‌حس‌کننده باعث شده تا بسیاری از کودکان و بیماران با درد فراوان، تحت قطع عضو قرار گیرند. کمبود سوخت نیز موجب از کار افتادن ژنراتورها و در نتیجه، مرگ نوزادان در دستگاه‌های انکوباتور شده است.

«مارک پرلموتر» پزشک آمریکایی که اخیراً در غزه خدمت کرده، می‌گوید: «جراحان بدون صابون، آنتی‌بیوتیک و دستگاه اشعه ایکس کار می‌کنند.» او می‌افزاید که بسیاری از بیماران به‌دلیل نبود تجهیزات می‌میرند.

«سامر عطار» دیگر پزشک آمریکایی که به‌صورت داوطلبانه در غزه حضور یافته بود، لحظات جان‌ دادن پسرکی را روایت می‌کند که «نیمی از پوست بدنش را از دست داده بود» و پزشکان قادر به نجات او نبودند: «فقط نشستیم و با درماندگی نظاره کردیم که چگونه می‌میرد

این اقدامات، وعده‌ای است که در آغاز جنگ توسط «یوآو گالانت» وزیر جنگ وقت رژیم صهیونیستی مطرح شد. او گفته بود: «محاصره کامل برقرار خواهد شد؛ بدون برق، بدون غذا و بدون سوخت

این سیاست همچنین با پیشنهادهای قبلی گیورا آیلند، ژنرال بازنشسته صهیونیست منطبق است. او در نوامبر ۲۰۲۳ در یادداشتی در روزنامه «یدیعوت آحارونوت» نوشته بود: «شیوع بیماری‌های همه‌گیر می‌تواند پیروزی را برای اسرائیل نزدیک‌تر کند»؛ دیدگاهی که از سوی مقام‌هایی مانند «بتسلئل اسموتریچ» وزیر دارایی رژیم صهیونیستی نیز مورد حمایت قرار گرفته است.

مرحله چهارم: غیر قابل سکونت‌ کردن غزه

سه مرحله اول به‌تنهایی برای خلق یک جهنم زمینی کافی هستند، اما مرحله چهارم شاید مهم‌ترین بخش از طرح پاک‌سازی قومی رژیم صهیونیستی باشد. در این مرحله، این رژیم تلاش کرده است شرایط زندگی در غزه را به‌گونه‌ای ویران کند که فلسطینیان چاره‌ای جز فرار نداشته باشند.

این رژیم به‌صورت سیستماتیک خانه‌ها، مدارس، دانشگاه‌ها، پناهگاه‌ها و جاده‌ها را نابود کرده است. به گفته سازمان پزشکان بدون مرز، تا ماه ژانویه بیش از ۹۰ درصد از واحدهای مسکونی غزه کاملاً یا تا حد زیادی تخریب شده‌اند.

«استیو ویتکاف» نماینده ویژه «دونالد ترامپ» در امور غرب آسیا که ژانویه از غزه بازدید کرده بود، گفت «اینجا تقریباً هیچ چیز باقی نمانده است» و برنامه‌های بازسازی را «غیرممکن» توصیف کرد. مدتی کوتاه پس از سفر ویتکاف، ترامپ از غزه به‌عنوان یک «محوطه تخریب» یاد کرد.

این اظهارات صرفاً گزارش واقعیات نیست، بلکه نوعی تأیید ضمنی برنامه رژیم اشغالگر است. منطق آن ساده است: «از آنجا که غزه به یک بیابان ویران تبدیل شده، «واکنش انسانی» آن است که مابقی ساکنان را از آنجا خارج کنیم

مرحله پنجم: مشروعیت‌بخشی دیپلماتیک

صهیونیست‌ها امیدوار هستند که مرحله پنجم، گام نهایی در تکمیل فرآیند پاک‌سازی قومی در غزه باشد. این مرحله بر مانورهای سیاسی تهاجمی و هماهنگی لجستیکی متمرکز است.

در ماه ژانویه، ترامپ پیشنهاد اخراج جمعی فلسطینیان از غزه را مطرح کرد؛ پیشنهادی که فوراً مورد استقبال تل‌آویو قرار گرفت. اما این به‌اصطلاح «طرح ترامپ» از خود ترامپ سرچشمه نگرفته است. این ایده مدت‌هاست که بخشی از چشم‌انداز جعلی «سرزمین موعود» و راهبرد پاک‌سازی قومی سرزمین فلسطین محسوب می‌شود.

نسبت‌ دادن این طرح به ترامپ، روشی برای پوشاندن نقش رژیم صهیونیستی و اعتباربخشی به آن است. فرای بازی‌های زبانی، رژیم اشغالگر یک نهاد ویژه برای تسهیل تخلیه جمعیت غزه تأسیس کرده، اعلام کرده که مناطقی از درون نوار غزه را تصاحب خواهد کرد و با کشورهایی مانند سومالی و سودان جنوبی برای پذیرش فلسطینیان رایزنی کرده است.

موفقیت این طرح هنوز در هاله‌ای از ابهام است. پاک‌سازی کامل در کوتاه‌مدت به‌نظر غیرممکن می‌آید و بسیاری از فلسطینیان قاطعانه این طرح را رد کرده‌اند. اتحادیه عرب نیز طرح بازسازی ۵ ساله غزه را ارائه کرده است.

با این حال، حتی آینده کوتاه‌مدت نیز همچنان نامعلوم است؛ چه رسد به آینده بلندمدت. به گزارش میدل‌ایست آی، سؤال این است که وقتی چیزی برای تخریب باقی نماند، هیچ کشوری به فلسطینیان پناه ندهد و فلسطینیان از ترک وطن خودداری کنند، چه رخ خواهد داد؟

به گزارش رسانه انگلیسی میدل ایست آی، حتی اگر آرزوی بخش اعظم جامعه جهانی محقق شده و طرح رژیم صهیونیستی در نهایت شکست بخورد، باز هم یک بدعت خطرناک نهاده شده است: «یک نقشه راه برای پاک‌سازی قومی در قرن بیست‌ویکم

 

از هُولوکاست تا غَزه؛ بازاندیشی در « تَکینگی شَر» و مسئولیت انسانی

سیاوش قائنی

اخبار روز : هانا آرنت، در گزارش مشهور خود از دادگاه آیشمن در اورشلیم، مفهومی رامطرح  کرد که تا امروز الهام‌بخش است: « ابتذال شر ». آرنت باور داشت که آیشمن نه هیولایی دیوانه، بلکه کارمندی مطیع بود که بدون هیچ قضاوت اخلاقی، صرفاً مجری “دستور ها بود”.  از نگاه او، شر زمانی اتفاق می‌افتد که افراد  قضاوت اخلاقی خود را تعطیل کرده، و در ساختارهای غیرانسانی حل می‌شوند.  اما در مورد اسرائیل و غزه، مسئله بسیار فراتر از بی‌فکری است’ ما  با «شرِ آگاهانه»، ایدئولوژیک و عامدانه روبه‌رو هستیم

از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، نوار غزه به صحنه‌ی یکی از بی‌رحمانه‌ترین عملیات‌های نظامی سده‌ی بیست‌ویکم بدل شده است؛ سرزمینی کوچک اما پرجمعیت که اکنون، بیش از هجده ماه است در محاصره‌ای کامل، زیر آوار و بی‌پناه، تشنه و سفره ای تهی، نظاره‌گر مرگی آرام، تدریجی و برنامه‌ریزی‌شده است—و در این میان، جامعه‌ی جهانی در سکوتی سنگین و معنادار، تنها تماشاگر مانده است.

از همان روزهای آغازین، زبان مقامات رسمی اسرائیل لحن تهدیدآمیز و غیرانسانی به خود گرفت؛ واژه‌هایی چون «محاصره کامل»، «قطع همه منابع حیاتی»، و توصیف اهالی غزه به عنوان «حیوان‌صفت» نه فقط نشانه‌ای از لحن بی‌رحمانه جنگی، بلکه پژواکی آشنا از تبلیغات پیشا-هولوکاست است. گویی تاریخ، خود را در قالبی وارونه تکرار می‌کند؛ این‌بار قربانیان دیروز، در جایگاه متهمان امروز.

در این میان، اسناد منتشرشده از سوی نهادهای حقوق بشری و بین‌المللی، چون دیوان بین‌المللی دادگستری و دادگاه کیفری بین‌المللی، بر میزان بی‌سابقه‌ تلفات غیرنظامی، نابودی زیرساخت‌های حیاتی، و شواهدی دال بر  نسل‌کشی تأکید می‌کنند. در کنار این داده‌ها، گزارش‌هایی هولناک از گورهای دسته‌جمعی، اعدام‌های میدانی، کشته‌شدن امدادگران، و استفاده از تجهیزات سنگین برای دفن اجساد زخمی‌ها، بُعد تازه‌ای از جنایت را برملا می‌سازد؛ جنایاتی که در سکوت بسیاری از “شهروندان جهانی”، نه‌تنها نادیده گرفته شده، بلکه گاه توجیه نیز می‌شود.

اکنون پرسشی تلخ و دردناک پیش می‌آید: آیا تجربه‌ی تاریخی یهودیان اروپا، که در حافظه جمعی بشریت به عنوان نماد «تکینگی شر» ثبت شده، اکنون خود به ابزاری برای توجیه شکل تازه‌ای از نابودی یک ملت دیگر بدل شده است؟ آیا هولوکاست، به‌جای آن‌که درسی اخلاقی و تعهدی جمعی علیه تکرار فاجعه باشد، به پوششی برای یک جنایت نوین تبدیل شده است؟

از منظر اخلاقی، آنچه در غزه می‌گذرد، ما را به بازاندیشی در مفاهیمی چون « تَکینگی شر»، «حافظه تاریخی» ، و «مسئولیت انسانی» فرامی‌خواند. زیرا اگر هولوکاست به‌راستی آن نقطه فرجامین شر بوده است، باید معیار ما برای سنجش و واکنش به دیگر فجایع باشد، نه دستاویزی برای توجیه آن‌ها. و اگر حافظه تاریخی، حافظه‌ای انتخابی و گزینشی باشد، آن‌گاه خطر تکرار شر، نه فقط ممکن، بلکه محتمل خواهد بود.

تلفات انسانی در نوار غزه از  ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تا ۱۰ آوریل ۲۰۲۵

وضعیت غزه پس از ۱۸ ماه جنگ به یک فاجعه انسانی بی سابقه تبدیل شده است. تلفات انسانی شامل ده ها هزار کشته و مجروح، همراه با ویرانی سیستماتیک زیرساخت ها، بحران های بهداشتی و گرسنگی گسترده، زندگی ۲.۳ میلیون ساکن این منطقه را به «جهنم روی زمین» (به گفته سازمان ملل) بدل کرده است . این بحران نیازمند اقدام فوری جامعه بین المللی برای توقف جنگ و ارسال کمک های بشردوستانه است.

گزارش‌ها حاکی از آن است که اسرائیل در ماه‌های اخیر، سیاست خود در قبال نوار غزه را تغییر داده و به‌جای تمرکز صرف بر عملیات نظامی، به نوعی «مهندسی جمعیتی» روی آورده است؛ سیاستی که با هدف تغییر بافت جمعیتی و جغرافیایی این منطقه دنبال می‌شود. ارتش اسرائیل با صدور مکرر دستورات تخلیه، مردم غزه را به کوچ‌های اجباری پیاپی وادار کرده، به‌طوری‌که ساکنان هنوز در محل جدید خود مستقر نشده‌اند که ناچار به ترک آن و حرکت به منطقه‌ای دیگر می‌شوند. این جابجایی‌های مکرر نه‌ تنها آرامش مردم را سلب کرده بلکه موجب بروز خستگی روانی، بحران انسانی گسترده و بی‌سابقه‌ای در منطقه شده است.

در همین راستا، و در کنار فشارهای میدانی، اخیراً اخباری منتشر شده مبنی بر تأسیس یک اداره جدید توسط ارتش اسرائیل با هدف «تسهیل مهاجرت اختیاری» ساکنان غزه. این اقدام، همزمان با سخنان دونالد ترامپ که پیشنهاد کرده بود غزه به منطقه‌ای مشابه “ریویرا” تبدیل شود، بسیاری از تحلیلگران را به این باور رسانده که اسرائیل در حال پیاده‌سازی طرحی گسترده برای تخلیه تدریجی و دائمی غزه است؛ طرحی که با واژه «اختیاری» توجیه می‌شود، اما در واقع با استفاده از زور، فشار نظامی، روانی و شرایط غیرقابل زیست، به مهاجرت اجباری مردم دامن می‌زند

 ۱. آمار کلی کشته شدگان  

۵۰,۷۵۲ نفر بر اساس گزارش وزارت بهداشت فلسطین در غزه (تا ۷ آوریل ۲۰۲۵) .  

۱۱۵,۴۷۵ مجروح در همین بازه زمانی ثبت شده است .  

۱۷,۰۰۰ کودک  در جریان حملات کشته شده اند .  

۱۱۰,۰۰۰+ مفقود، شامل اجساد زیر آوار و افرادی که وضعیت شان نامشخص است .  

۲- تلفات بر اساس گروه های سنی و جنسیتی

کودکان: بیش از ۱۷,۰۰۰ کودک (از جمله ۱۷۱ نوزاد) جان باخته اند.   

زنان و سالمندان: حدود ۷۰ درصد از قربانیان غیرنظامی را زنان، کودکان و سالخوردگان تشکیل می‌دهند.

جوانان: هزاران نفر از جوانان در جریان حملات هوایی و زمینی کشته یا مجروح شده‌اند، اگرچه آمار دقیقی بر اساس 

تفکیک سنی در گزارش‌ها ارائه نشده است.

 ۳. آمارهای متناقض و واکنش های بین المللی 

 اسرائیل و آمریکا آمار وزارت بهداشت غزه را زیر سؤال برده اند، اما سازمان هایی مانند سازمان بهداشت جهانی (WHO) و سازمان ملل این داده ها را معتبر می دانند.  

در جنگ ۲۰۱۴، اختلاف آمار وزارت بهداشت غزه و سازمانهای مستقل تنها حدود ۵٪ بود، که نشان دهنده دقت نسبی این آمارهاست .  

صدمات اجتماعی و بحران های انسانی در غزه:

۱– تخریب زیرساخت ها

۷۵٪ از شهر غزه و ۶۹.۳٪ از شمال غزه به طور کامل ویران شده اند .  

۱۱۴ بیمارستان و درمانگاه تخریب یا آسیب دیده اند .  

۹۵٪ مدارس غیرقابل استفاده شده اند و ۶۳۰,۰۰۰ دانش آموز از تحصیل محروم مانده اند .  

۸۱۴ مسجد و ۳ کلیسا تخریب شده اند .  

 ۲بحران بهداشت و درمان 

تنها ۱۱ بیمارستان از ۳۶ مرکز درمانی فعال باقی مانده اند .  

شیوع بیماریهای عفونی مانند وبا به دلیل کمبود آب آشامیدنی سالم و تجمع فاضلاب گزارش شده است .  

کمبود دارو و تجهیزات پزشکی منجر به قطع عضوهای غیرضروری و مرگ بیماران شده است 

 ۳گرسنگی و کمبود منابع  

۲.۲ میلیون نفر با ناامنی غذایی شدید مواجه اند و قحطی در غزه «ساخته دست بشر» توصیف شده است .  

۹۰٪ جمعیت به آب آشامیدنی سالم دسترسی ندارند .  

قیمت مواد غذایی تا ۳۰۰٪ افزایش یافته است .  

۴– آوارگان و بی خانمان ها

۱.۵ میلیون فلسطینی (۷۰٪ جمعیت غزه) آواره شده اند .  

بسیاری در چادرهای موقت یا مدارس تخریب شده زندگی میکنند .  

 ۵تأثیرات روانی و اجتماعی  

تروماهای خاموشروان رنجدیدهی غزه در زیر آوار جنگ، گرسنگی و آوارگی

۱۲,۶۳۳ کودک دختر و ۱۳,۳۴۰ کودک پسر بی سرپرست شده اند .  

در دل ویرانه‌های غزه، سکوتی سنگین‌تر از انفجارها حکم‌فرماست؛ سکوت ذهن‌هایی که از فرط تروما دیگر توان فریاد ندارند. آن‌چه در این سرزمین می‌گذرد، فقط یک بحران سیاسی یا انسانی نیست؛ بلکه فاجعه‌ای عمیق‌تر است: فروپاشی روانی نسلی که در سایه‌ی دائمی مرگ، ترس، گرسنگی و بی‌خانمانی رشد می‌کند.

سال‌هاست که مردم غزه با جنگ‌های مکرر، محاصره، بمباران‌های کور، ویرانی خانه‌ها، و مرگ عزیزان خود زندگی می‌کنند. در این شرایط، اختلالاتی مانند PTSD (اختلال استرسی پس از سانحه)، نه‌فقط در میان بازماندگان، بلکه در میان کودکان، نوجوانان و حتی نوزادان شیوع یافته است.

کودکانی با حافظه‌هایی از دود و خون

بچه‌هایی که به جای بازی‌های کودکانه، زیر آوار به دنبال خواهران و برادرانشان می‌گردند؛ کودکانی که مادرشان را با چشمان خود از دست داده‌اند، یا شب‌ها با صدای هواپیماهای جنگی از خواب می‌پرند. آن‌ها تنها یک تروما را تجربه نکرده‌اند—( تروما به معنای ضربه‌ای روانی که توان روان انسان برای درک، پردازش و مقابله را فرو می‌پاشد) —بلکه در زنجیره‌ای بی‌پایان از تروماهای جمعی گرفتارند. روان‌شناسان از این پدیده با عنوان Complex PTSD یاد می‌کنند؛ اختلالی پیچیده که در آن آسیب‌های مکرر و طولانی‌مدت، به‌ویژه در دوران کودکی، لایه‌لایه بر روان انسان انباشته می‌شود. درمان این زخم عمیق نه با دارو، بلکه تنها با صلح، امنیت و عشق ممکن است

قحطی و جنگ: دو تیغه‌ی یک قیچی

غزه نه‌تنها با جنگ، که با گرسنگی و قحطیِ ساختاریافته از طرف اسرائیل نیز دست‌وپنجه نرم می‌کند. سوءتغذیه و کمبود دارو و آب سالم، تن‌ها را فرسوده می‌کند؛ اما چیزی که بیشتر نادیده گرفته می‌شود، زخم‌های نامرئی بر روان انسان‌هاست. قحطی نه‌فقط بدن را تحلیل می‌برد، بلکه حس امنیت، امید و کرامت انسانی را نابود می‌کند.

آوارگی و بی‌سرپرستی: مهندسی رنج جمعی

میلیون‌ها نفر در غزه یا آواره شده‌اند، یا در معرض آوارگی‌اند. کودکان بی‌سرپرست مانده، خانواده‌ها از هم پاشیده‌اند، و حافظه‌ی تاریخی یک ملت به اجبار پاک ‌سازی می‌شود. این «مهندسی جابه‌جایی» فقط تغییر فیزیکی مکان نیست، بلکه حمله‌ای به هویت جمعی و حافظه‌ی تاریخی یک ملت است.

اگرچه بمباران، مرگ، و قحطی تصاویر فوری از بحران در غزه‌اند، اما اثرات روانی و روان‌اجتماعی آن، بسی عمیق‌تر و پایدارترند. نسلی که بدون درمان روانی بزرگ شود، تنها قربانی نیست؛ می‌تواند به منبع دردهای جدید نیز بدل شود—چرخه‌ای از خشونت که تنها با عدالت، صلح و بازسازی عمیق روان و جامعه شکسته می‌شود.

اکنون، بیش از کمک‌های فوری، غزه به التیام روانی، حمایت بین‌المللی برای بازسازی اجتماعی، آموزش و امید نیاز دارد. آینده، فقط با پایان جنگ ساخته نمی‌شود؛ بلکه با مرهم ‌گذاری بر روان زخمی یک ملت آغاز خواهد شد.

 تکینگی هُولوکاست و جایگاه آن در حافظه غرب

در سال ۱۹۸۶، اختلافی بین مورخ «ارنست نولته» و «یورگن هابرماس» فیلسوف برجسته‌ی آلمانی و «میشا بروملیک» نویسنده و پژوهشگر علوم تربیتی در آلمان فرانکفورت،  درگرفت که بخش‌های وسیعی از جمهوری فدرال آلمان را به حرکت درآورد و همچنان تأثیر خود را ادامه می‌دهد

در مرکز بحث در آن زمان، این پرسش مطرح بود که آیا آشویتس یک رویداد تاریخی منحصر به فرد است که تمام ابعاد قبلی تجربه بشری را منفجر کرد یا خیر. با توجه به این واقعیت که سوالات مربوط به تَکینگی آشویتس و اهمیت هُولوکاست برای هویت آلمان پس از جنگ هیچ‌یک از موضوعیت خود را از دست نداده است، نویسندگان مشهور ۲۵ سال پس از “مشاهده تاریخی” بین ارنست نولته و یورگن هابرماس به بررسی می‌پردازند.

هابرماس در پاسخ به تلاش نولته برای مقایسه‌ هولوکاست با جنایات دیگر قرن بیستم، به‌ویژه سرکوب‌های استالینی، به شدت واکنش نشان داد و این تلاش را نوعی نسبی‌سازی تاریخی (Historisierende Relativierung) دانست که می‌تواند به “عادی‌سازی گذشته” و تضعیف وجدان تاریخی منجر شود. از نظر هابرماس، هولوکاست یک رخداد تَکین (Singulär) است، چرا که با بهره‌گیری از عقلانیت ابزاری مدرن، فناوری صنعتی، و بروکراسی سرد و محاسبه‌گر، نابودی سیستماتیک یک قوم را هدف قرار داد. به باور او، چنین جنایتی نه‌تنها از حیث ابعاد و ابزارها، بلکه از نظر نیّت و ساختار ایدئولوژیک، در تاریخ بشر بی‌سابقه بود و باید به‌عنوان هسته‌ی اخلاقی حافظه تاریخی آلمان حفظ شود. او هشدار داد که هرگونه تلاش برای مقایسه یا توجیه هولوکاست در چارچوب دیگر فجایع، نه‌فقط خطر بی‌اعتبار کردن حافظه تاریخی را به‌دنبال دارد، بلکه بنیان‌های دموکراسی پس از جنگ را تهدید می‌کند.

این جدال فلسفی-تاریخی، که به جدال مورخان مشهور شد، هنوز هم به‌عنوان نقطه عطفی در شکل‌گیری سیاست حافظه در آلمان مدرن شناخته می‌شود و نشان داد که چگونه تاریخ، اخلاق و هویت ملی درهم‌تنیده‌اند. امروزه نیز، در مواجهه با خشونت‌های ساختاری در نقاطی چون غزه، این بحث دوباره احیا شده و پرسش از مرزهای تکینگی و مسئولیت اخلاقی معاصر را به مرکز گفتمان عمومی بازگردانده است.

از آن زمان به بعد، هولوکاست به‌عنوان نمونه‌ای بی‌همتا از « شر مطلق » در حافظه جهانی ثبت شده است. هابرماس و دیگر متفکران آلمانی آن را تکینگی تاریخی” می‌دانند؛ جنایتی که نه تنها از نظر ابعاد، بلکه از نظر ایدئولوژی و ساختار سازمان‌یافته‌اش، در تاریخ بشر بی‌سابقه بوده است.

هانا آرنت و مفهوم « ابتذال شر»

هانا آرنت، در گزارش مشهور خود از دادگاه آیشمن در اورشلیم، مفهومی رامطرح  کرد که تا امروز الهام‌بخش است: « ابتذال شر ». آرنت باور داشت که آیشمن نه هیولایی دیوانه، بلکه کارمندی مطیع بود که بدون هیچ قضاوت اخلاقی، صرفاً مجری “دستور ها بود”.  از نگاه او، شر زمانی اتفاق می‌افتد که افراد  قضاوت اخلاقی خود را تعطیل کرده، و در ساختارهای غیرانسانی حل می‌شوند.  اما در مورد اسرائیل و غزه، مسئله بسیار فراتر از بی‌فکری است’ ما  با «شرِ آگاهانه»، ایدئولوژیک و عامدانه روبه‌رو هستیم.

نتانیاهو، کابینه افراطی و « مهندسی جمعیتی »

اظهارات و سیاست‌های چهره‌هایی چون« نتانیاهو »نخست وزیر، « بن‌گویر‌» وزیر امنیت ملی، « بتسالل اسموتریچ » وزیر اقتصاد و « یسرائیل کاتس » وزیر جنگ اسرائیل نه‌ تنها فاقد هرگونه حساسیت انسانی است، بلکه نشان‌دهنده پروژه‌ای هدفمند برای تغییر جغرافیای انسانی غزه است. مفاهیمی چون «بازاسکان»، «منطقه‌سازی بدون فلسطینی»، و «برتری یهودی» آشکارا یادآور سیاست‌های پاک ‌سازی قومی هستند. اینجا دیگر با شرِ ناشی از اطاعت کور روبه‌رو نیستیم؛ بلکه با شرِ آگاهانهای مواجهیم که ایدئولوژی خود را دارد و بی‌پرده سخن می‌گوید.

مسئولیت اخلاقی مدرن و حافظه جمعی

 زیگمونت باومن فیلسوف ، جامعه شناس لهستانی و نویسنده کتاب مدرنیته سیال هشدار داده بود که هولوکاست نه انحراف از مدرنیته، بلکه نتیجه منطقی برخی ساختارهای عقلانی مدرن است. امروز همان ساختارها — بوروکراسی، بی‌چهره شدن قربانی، تکنولوژی جنگی، رسانه‌های همدست — در حال بازتولید فاجعه‌ای مشابه‌اند

پل ریکور فیلسوف و ادیب برجستهٔ فرانسوی نیز باور داشت که بدون حافظه‌ای صادقانه، هیچ آشتی‌ای ممکن نیست. اگر امروز در برابر غزه سکوت کنیم، ما نیز شریک فراموشی و تکرار جنایت خواهیم بود.

اما پرسش این  است: آیا این استثناگرایی، به سکوتی خطرناک در برابر جنایات امروزی منجر نشده است؟ به‌ویژه در زمانی که دنیا با بحران‌های جدی‌تری نظیر کشتارهای جمعی در مناطق مختلف مواجه است، از جمله کشتارهای گسترده و بی‌رحمانه در غزه. در حالی که هولوکاست به‌عنوان یک تجربه تاریخی منحصر به فرد مطرح است، آیا فراموشی یا چشم‌پوشی از جنایات مشابه در زمان حال، به ویژه در مناطقی چون غزه، نشان از تناقض‌های عمیق در اخلاق سیاسی و فلسفی غرب ندارد؟

این پرسش ها، چالش‌های جدیدی را پیش روی اندیشمندان قرار می‌دهند؛ چالش‌هایی که نه‌تنها به تاریخ‌نگاری و حافظه تاریخی بلکه به وظایف اخلاقی و انسانی ما در برابر دیگر قربانیان شر در دنیای معاصر نیز مرتبط است. اگر تکینگی شر در هولوکاست را به‌عنوان نقطه‌ای عطف و بی‌سابقه در تاریخ بشریت می‌پذیریم، آیا باید از این استثناگرایی استفاده کنیم تا از مسئولیت اخلاقی خود در برابر فجایعی که در حال وقوع است، شانه خالی کنیم؟ یا برعکس، آیا این تکینگی به ما یادآوری نمی‌کند که در برابر تمامی اشکال خشونت و رنج بشری، چه در گذشته و چه در حال، باید پاسخگو باشیم؟

پایان سخن: تکینگی شر یا تکینگی قربانی؟

در میانه‌ی یکی از تاریک‌ترین فصول تاریخ معاصر، که در آن نوار غزه به عرصه‌ای از مرگ، محاصره و ویرانی گسترده بدل شده، موضع‌گیری برخی از روشنفکران غربی — به‌ویژه یورگن هابرماس — با واکنش تند شماری از اندیشمندان مواجه شده و همچنان با آن روبه‌روست؛ واکنشی که آن را «تناقضی اخلاقی و معرفتی» در بنیادهای فکری این متفکران می‌نامند.

هابرماس، همان‌ گونه که پیش‌تر کوتاه دیدگاه او درباره‌ی «تکینگی شر» در ارتباط با هولوکاست بازگو شد، در واکنش به بحران غزه در سال ۲۰۲۳ موضعی متفاوت اتخاذ کرد. او با صدور بیانیه‌ای، حملات ارتش اسرائیل را «در اصل موجه» توصیف کرد و نسبت به اتهام نسل‌کشی، ابراز تردید نمود. این موضع‌گیری، از سوی بسیاری از منتقدان، در تضاد با حساسیت اخلاقی و فلسفی‌ای تلقی شد که هابرماس در دهه‌های گذشته نسبت به مفهوم «شر مطلق» و حافظه‌ی تاریخی از خود نشان داده بود.

آصف بیات در نامه‌ای سرگشاده، با حیرت از این موضع می‌پرسد: چگونه می‌توان از فیلسوفی که بنیان اندیشه‌اش بر گفت‌وگوی عقلانی، کرامت انسانی و همبستگی جهانی است، چنین بی‌تفاوتی نسبت به مرگ هزاران کودک، تخریب بیمارستان‌ها و محاصره‌ی غذایی جمعی را پذیرفت؟ بیات این موضع را نه فقط ناسازگار با اصول هابرماسی، بلکه نشانه‌ای از «انسداد شناختی» می‌داند؛ گسستی که نمی‌گذارد رنج «دیگری» در منظومه‌ی اخلاقی غربی دیده و شنیده شود.

حمید دباشی نیز، در تحلیلی تندتر، این تناقض را نشانه‌ی «ورشکست اخلاقی فلسفه‌ی اروپایی» می‌داند. او با مقایسه‌ای تلخ، از «نازیسم هایدگری» تا «صهیونیسم هابرماسی» را امتدادی می‌بیند که در آن، همیشه جایی برای حذف و انکار رنج دیگری وجود دارد. به زعم او، اگر روزی یهودیان در گفتمان نازی به «دیگریِ بی‌حق» بدل شدند، امروز فلسطینیان همان جایگاه را در نگاه فلاسفه‌ی مدرن غربی اشغال کرده‌اند؛ بیصدا، بیحق، بیاهمیت.

اکنون، جنایات اسرائیل علیه مردم فلسطین — نه فقط در غزه، بلکه در سراسر سرزمین‌های اشغالی — ما را ناگزیر می‌سازد تا بار دیگر به مفهوم «تَکینگی شر» بیندیشیم:

آیا شر، تنها زمانی «تَکین» است که قربانیانش اروپایی باشند؟

آیا می‌توان با تمسک به حافظه‌ی تاریخی هولوکاست، چشمان خود را بر نسل‌کشی امروز بست؟

و از همه مهم‌تر:

آیا وظیفه‌ی انسانی ما در این عصر، بازاندیشی عمیق‌تر در معنای مسئولیت اخلاقی نیست؟

پرسش نهایی این است:

آیا شر، شر است چون «تکین» است؟

یا آنچه آن را تکین می‌کند، کرامت انسانیِ قربانی است؟

و اگر چنین است، آیا برای قربانیان یهودی، ارمنی، فلسطینی، علوی، ایزدی و دیگر مردمان مظلوم، این کرامت به‌طور برابر به رسمیت شناخته شده است؟

یا با مفهومی به نام «تکینگی قربانی» مواجه‌ایم؟ جایی که قربانی، بسته به جغرافیای خون و منافع سیاست، یا به نمادی مقدس بدل می‌شود، یا به فراموشی سپرده می‌گردد.

سیاوش قائنی 

۲۲ فروردین ۱۴۰۴

 

 

 

 

 



بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت